غیبت

حالا دیگه ترم آخری وبلاگ نویسی من هم گل کرده.بقول بابا نباید به حاشیه رفت از بس این جمله رو از ایشون شنیدم

ناخود آگاه (بدون هیچ قصدی بخدا) همش میزنم تو خاکی و حاشیه  D:

من که از الان تصمیم گرفتم قند عسلم رو بفرستم از همون بچگی  دنبال موسیقی که ایشالا یه موتزارت جدید پرورش بدم اما از حالا بگم که نباید به حاشیه بره ها(بازم ایول به بابام که بعد تولد تصیحت میکنه)D :

بگذریم این همه حرف زدم که بگم ممکنه یه غیبت ده روزه داشته باشم  آخه3 تا میان ترم 8 نمره ای حذفی دارم

که تازه رفتم جزوه هاشونو کپی کردم(تورو خدا به بابام نگینا که میاد اتاق کوچکمو رو سرم آوار می کنه) D:

3 هفته است دارم رو پروزه ام کار میکنم اصلا وقت نشده درس بخونم.راستی از اینجا از اتاق کوچکم می خوام از

استاد جوان اما پرتلاشم تشکر کنم بخاطر تموم راهنمایهای خوبشون.

فعلان بای تا بعد امتحانا

باغچه

من یکی باغچه ام.نور می خواهم و آب

و تو بیدی هستی سبزو بلند که مرا می دزدی از خورشید

 تا که قربانی بیجای غرورت باشم

قامتت سایه ی خوبی دارد اما من عاشق خورشیدم و نمک خورده ی ابر

بگذازسایه ات رهگذران را بپذیرد در خود

نه یکی باغچه را

(ناهید یوسفی)

اصلا علاقه و استعداد شعر حفظ کردن ندارم ولی این شعرو راحت تونستم به ذهن بسپارم

البته (هم پرواز) را هم حفظم و خیلی دوسش دارم

اولش اینطوری شروع میشه با اجازه ی شاعر بزرگوارش :

هم پروازتو یادت میاد؟همون که کوچیک بود بالاش….